ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﺟﻮادى ﯾﮕﺎﻧﻪ، ﻣﺠﯿﺪ ﻓﻮﻻدﯾﺎن
تنبلي به معناي تنپروري، بيكارگي، كاهلي، اهمال و سستي به كار رفته است (فرهنگ فارسي، ج. ۱ ص. ۱۱۴۷). برخي جامعهشناسان «تنبلي اجتماعي» و کرختي و رخوت اجتماعي را مترادف دانسته و رشد كند حركت اجتماع را تنبلي اجتماعي ناميدهاند.
تنبلي دو حالت دارد: تنبلي فردي و تنبلي اجتماعي. تنبلي فردي حالتي است که فرد ميان دو انتخاب مخير میشود. يکي لذت آني و ديگري نفعي شخصي در آينده که براي کسب آن نفع، بايد از اين لذت گذشت. درس خواندن در ايام نوجواني و جواني براي فراگيري دانش، قبولي در کنکور و کسب تخصص نمونههايي از نفعهايي است که براي آن بايد از گفتوشنودهاي دوستانه، خواب شبانه، تفريحات، تماشاي تلويزيون و نظایر آن گذشت.
نوع ديگر تنبلي، تنبلي اجتماعي است. تنبلي اجتماعي گاه محصول تنبلي افراد جامعه و برآيند تنبلي آنها است. يعني وقتي کثيري از افراد، بيعمل و لذتطلب هستند، در سطح جامعه نيز اين فرايند مشاهده ميشود. اين نوع از تنبلي، پيامدهاي متعدد دارد. پايين بودن سطح بهرهوري اداري، عدم اقبال به کار طولاني مدت و سخت، از اين نمونههاست.
اما جنبه ديگر تنبلي اجتماعي حالتي است که ريمون بودون در کتاب منطق اجتماعي آن را اثر منتجه نظامهاي وابستگي متقابل میداند. يعني افراد سطح فردي رفتاري نسبتاً مطلوب دارند، اما اين رفتار در سطح جمعي به نتيجه مطلوب منتج نمیشود. دليل آن هم ناهماهنگي در سطح نهادهاي اجتماعي است. به فرض، وقتي تلويزيون برنامههاي جذاب و آگهيهاي طولانيمدت خوش ساخت پخش میکند، هدف آن در اينجا کسب درآمد و جذب مخاطب است، ولي در مقابل، مخاطب خردسال و نوجوان به جاي انجام تکاليف، به تماشاي تلويزيون جذب میشود و محصول آن، عدم موفقيت نظام آموزشي است. زياد بودن ميزان تعطيلات در ايران، نمونهاي از اين نوع از تنبلي است.
اما برخي از انواع صوري که امروزه تنبلي نامیده میشود، موقعيتهايي است که فرد وقتي قرار است کاري را براي ديگران انجام دهد، تنبلي میکند. ولي همين فرد هنگام کاري که مربوط به خودش باشد، تنبل نيست. ادبيات رايج در باب تنبلي اجتماعي در دنيا، بيشتر به موضوع کارگران و تنبلي در محيط کار باز میگردد، که از نوعي است که ذکر شد. اما، با دقت بيشتر در اين موارد، نميتوان آنها را تنبلي به حساب آورد، بلکه اينجا، بيشتر سهلانگاري و سهلگيري کارفرما و فقدان وجدان کاري کارگران است و نه تنبلي اجتماعي. به بیانی دیگر، اين يک رذيله اجتماعي است، اما نه از نوع تنبلي.
مثالهايي از تنبلي اجتماعي، موضوع را روشنتر خواهد کرد. مثال رايج آن درس نخواندن است. دانشآموزان و دانشجوياني که درس نميخوانند، عمر را به بطالت سپري میکنند، در روياهاي طولاني و دور به سر میبرند، روياهايي که آنها را برجسته، ثروتمند، معروف و سرشناس کرده است، به کوچکترين مناسبتي و به بهانههاي واهي از کار جدي و سخت دست بر میدارند و هميشه به دنبال ميانبر هستند، راهي که آنها را به سرعت به ثروت، به شهرت و به قدرت برساند و حتي گاه انتخابهايي میکنند دشوار و خطرناک كه حال و هواي دوره جواني، اجازه چنين تهوري را به آنها میدهد. داستايوسکي در برادران کارامازوف به موردي اشاره میكند كه افراد حاضرند جان خود را براي يك ايده به خطر بيندازند، اما حاضر نيستند كه چندين سال براي آن ترويج آن ايده، سخت كار كنند و تحصيل كنند. همين ماجرا امروزه در فعاليتهاي سياسي برخي از دانشجويان نيز مشهود است. يعني برخي ساعتهاي متمادي براي يك ايده و فكر و طرفداري از يك نظريه سياسي اردو میگذارند و سخنراني ترتيب میدهند و فعالیتهایی از این دست. اما وضعيت درسيشان چندان مطلوب نيست و لذا بعد از اتمام دوره تحصيل، ديگر اثري از آن شر و شور نيست و به افرادي معمولي (البته با خاطرات خوش از دوران دانشجويي) تبديل میشوند.
اتلاف وقت فراوان در مسير رفت و آمد نمونه ديگر است. تمايل زياد به استخدام در ادارات دولتي و عدم تمايل براي کسب تخصص و مهارت و کارآفريني نمونههاي ديگر تنبلي هستند. كم نيستند دانش آموزان و دانشجوياني كه داشتن مدرك را براي پيدا كردن كار كافي میدانند و هيچ تلاشي براي كسب مهارتهاي اضافي ندارند. اقبال به گلدکوئست که سالهای گذشته رواج داشت، هم نمونه ديگري است از تمايل به داشتن ثروت، بدون تلاش جدي و چندساله براي کسب آن.
يک بار ديگر بر جزئيات تعريف تنبلي و نحوه برخورد افراد با آن تأکيد میشود تا عناصر انتخاب عقلاني در آن برجسته شود. تنبلي را به دو صورت میتوان تعريف کرد:
۱) عدم تحرک و تلاش براي تمديد وضع موجود و عدم تغيير آن. که شبيه به محافظهکاري است. اين نوع از رفتار، براي جوامع و افراد عقبمانده بيشتر مناسب است. يعني ترجيح در اين است که وضع موجود، هر چند از آن لذت برده نمیشود، حفظ شود. روسو در قرارداد اجتماعي چنين تعريفي از تنبلي دارد. يعني عدم تلاش براي تغيير.
۲) تعريف ديگر در ترجيح از عدم فعاليت و لذت بردن از لذايذ آني به جاي تلاش براي کسب نفع آتي است. اين تعريف چهار بعد دارد: ترجيح، لذت بردن فعلي، لذايذ آني، تلاش براي کسب نفع آتي.
الف. مسئله اساسي در اينجا اين است که آيا فرد انتخاب میکند يا بر اساس جبرهاي محيطي و اجتماعي پيش میرود و اصولاً افراد انتخاب میکنند يا رفتار انجام شده را توجيه میکنند. پذيرش لذت آني و حذف نفع آتي دلايل متعددي دارد.
ب. مسئله ديگر اين است که فرد از لذت بردن فعلي خويش چه تعريفي دارد، يعني آن را لذت تعريف میکند يا آن را جايزه درس خواندن و تلاش کردن خود میداند. يعني من چون کنکور دادم، الان ديگر میتوانم استراحت کنم، شايد تا کنکور بالاتر.
ج. مسئله ديگر نفع آتي است. يکي از آنها کم برآورد کردن نفع آتي است، يعني نفع آينده آنقدرها هم که میگويند مهم و برجسته نيست. به چه دليلي يک پزشک بايد زندگي بهتري از من داشته باشد، شبها on call است، روزها با بیمار و بیماری سر و کار دارد و هيچ آسايشي ندارد و ...
شايد هم نفع آتي فقط در دقايق و لحظههايي سر بلند میکند و مانند فيلي است که ياد هندوستان میکند و به همين دليل بايد او را مشغول کرد. غرق شدن در رويا يا در کار يا در مواد مخدر يا در خواندن کتاب و مواردی از این دست.
براي اين نفع آتي نيز میتوان همذاتپنداري کرد و آن را در موارد ديگري، شبيهسازي شده ديد. مانند سينما، کتاب، سريال و رويا. در سريالهاي جديد هم مطابق نظر لئو لوونتال بيشتر بر مصرف تأکيد شده است تا بر توليد و شيوه رسيدن به هدف. شايد هم فرد آنقدر بالا را مینگرد و نفعهاي برجستهاي طلب میکند که با توجه به توان و امکانات وي دستنيافتني است. تلاش اندکی انجام میدهد و به سرعت منصرف میشود. در کنکور قبول نمیشود و به سراغ پايينتر هم نميرود.
موضوع ديگر در اين است که جامعه موانع و محدوديتهاي طبقاتي را حذف کرده است و لذا همه، بدون داشتن توان تربيتي يا اقتصادي يا توان ذهني، آمال دراز در خود میپرورانند و وقتي نرسيدند، آنگاه دست از هر گونه تلاش بر میدارند. از دانشآموزان اول دبستان که میپرسي، همه میخواهند دکتر شوند يا مهندس يا خلبان. تمام تراژدي «اما بوواري» در کتاب مادام بوواري بر اين اساس سامان گرفته است که «اما» چشمش بر روي زندگي طبقه بالا با حضور در مهماني کنت باز شد و از آن زمان به بعد هرگز نتوانست از زندگي خود لذت ببرد و در روياي طبقه بالاتر، آبرو و زندگي خود را به باد داد.
د. کم برآورد کردن تأثير منفي رفتار فعلي يا عدم تلاش فعلي براي دستيابي به نفع آتي است. Social Aging ذکر شده در مقاله بورديو درباره تربيت احساسات فلوبر از اين باب است. يا آنچه اسکارلت اوهارا در برباد رفته انجام میدهد. يعني هنوز فرصت دارم تا درست کنم. بعداً تلاش میکنم. فرد سيگاري در منطق اجتماعي که هميشه ترک سيگار را به عقب میاندازد، تا وقتي که ماشينش خراب میشود و وقتي در يک جاده کوهستاني تنهاست و اتفاقاً همان وقت هم سينه درد میگيرد، آن موقعيت اميد به آينده ناگهان از بين میرود.
در نهايت، دو تعريف متفاوت از تنبلي میتوان ارائه کرد:
تمديد يا کش دادن يا اطاله وضعيت فعلي و عدم تمايل به تغيير رفتار يا وضعيت که به نوعي بيعملي است و رخوت و رکود. مانند فردي که در يک ترافيک شلوغ از تاکسي پياده نمیشود يا روستايي که به مزرعه نميرود و تلاش میکند درس بخواند تا متفاوت شود.
تسويف يا انتخاب لذت آني بر نفع فردي آتي. در اينجا عمل است مثل رفتن به پيکنيک، کافي شاپ و غیره. گاه بر هم زدن وضع موجود تنبلي است يعني درس خواندن مداوم يا کار کردن مداوم حفظ وضع موجود است و رها کردن آن، عمل نويي است.
منبع: تنبلی اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن